نمایش کردن . [ ن ُ
/ ن ِ
/ ن َ ی ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) جلوه کردن
: دگر شب نمایش کند پیشتر
تو را روشنائی دهد بیشتر.
فردوسی .
|| نمودن . راه نمائی کردن . دلالت کردن
: مرا گر بدین ره نمایش کنید
وز آن بند راه گشایش کنید.
فردوسی .
|| تظاهر کردن
: به پیروزی اندر نمایش کنید
جهان آفرین را ستایش کنید.
فردوسی .