اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نمک داشتن

نویسه گردانی: NMK DʼŠTN
نمک داشتن . [ ن َ م َ ت َ ] (مص مرکب ) خوش نمک بودن غذا. نمکی به اندازه یا کمی بیش از اندازه داشتن غذا. || ملیح بودن . صاحب ملاحت بودن :
کس از این نمک ندارد که تو ای غلام داری
دل ریش عاشقان را نمکی تمام داری .

سعدی .


|| گیرنده و جذاب و بانمک بودن :
نمک دارد حریفان سرگذشتم
که من از می در آن محفل گذشتم .

تأثیر (از آنندراج ).


لبش گزیدم و در دم ز خویشتن رفتم
شراب شور که مستی دهد نمک دارد.

مشرب (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.