نمک شناس
نویسه گردانی:
NMK ŠNAS
نمک شناس . [ ن َ م َ ش ِ ] (نف مرکب ) آنکه حق نمک بشناسد. مقابل حق نمک ناشناس . (آنندراج ). باوفا. وفادار. سپاس گزار. (ناظم الاطباء). کسی که حق نان و نمکی که خورده ادا کند. حق شناس . (فرهنگ فارسی معین ).
- امثال :
سگ نمک شناس به از آدمی ناسپاس .
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.