اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نمک فشان

نویسه گردانی: NMK FŠAN
نمک فشان . [ ن َ م َ ف َ / ف ِ ] (نف مرکب ) نمک افشان . نمک پاش . که نمک بر چیزی افشاند :
هرجا که به دست عشق جانی است
این قصه بر او نمک فشانی است .

نظامی .


|| کنایه از اشک بار و اشک ریز :
بر بی نمکی خوان گیتی
این چشم نمک فشان مرا بس .

خاقانی .


هر خار که گلبن طمع داشت
در چشم نمک فشان شکستم .

خاقانی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.