اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نمود کردن

نویسه گردانی: NMWD KRDN
نمود کردن . [ ن ُ / ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اثر کردن . (یادداشت مؤلف ). به نظر آمدن : روزه به من نمود نمی کند. آن چند لحظه به قدر یک سال برای من نمود کرد. (یادداشت مؤلف ). || جلوه کردن . جلب توجه کردن . در نظر دیگران آمدن : اگر شمابخواهید در تهران نمودی کنید و جلالت قدر شما را مردم بفهمند. (دیوان صفی علیشاه از فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.