اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوا زدن

نویسه گردانی: NWʼ ZDN
نوا زدن . [ ن َ زَ دَ ] (مص مرکب ) نغمه سرائی کردن . تغنی کردن . آهنگ نواختن . نوازندگی کردن :
تا چون هزاردستان بر گل نوا زند
قمری چو عاشقان به خروش آید از چنار.

فرخی .


چو بلبل شد و بر گل روی دوست
نوا می زند وقت شام و سحر.

مسعودسعد.


ساقی بیار جامی کز زهد توبه کردم
مطرب بزن نوائی کز توبه عار دارم .

سعدی .


بلبل بی دل نوائی می زند
بادپیمائی هوائی می زند.

سعدی .


تو را که این همه بلبل نوای عشق زند
چه التفات بود بر صدای منکر زاغ ؟

سعدی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.