اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نواله خوردن

نویسه گردانی: NWʼLH ḴWRDN
نواله خوردن . [ ن َ ل َ / ل ِ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) لقمه خوردن :
گوینده چو دید کآن جوانمرد
بی دوست نواله ای نمی خورد.

نظامی .


مجنون که ز نوش بود بی بهر
می خورد نواله های چون زهر.

نظامی .


رجوع به نواله شود. || نصیب بردن . لفت ولیس کردن .حیف ومیل کردن :
نز هیچ عمل نواله ای خوردم
نز هیچ قباله باقیی دارم .

مسعودسعد.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.