نوبتی گاه . [ ن َ
/ نُو ب َ ] (اِ مرکب ) نوبت گاه . نوبت گه
: سوی نوبتی گاه خود بازگشت
بلند اخترش باز دمساز گشت .
نظامی .
چه آگاهی که شبگردان این راه
کجا دارند هر شب نوبتی گاه .
نظامی (از آنندراج ).
|| سرزمینی که در آن نوبتی خیمه به پا کرده باشند. (آنندراج ). || اگر نوبتی عبارت از بانوئی بود که نوبت خدمت او بوده باشد، در این صورت نوبتی گاه به معنی خیمه ٔ بودن ِ آن بانو خواهد بود(؟). (آنندراج ). خیمه ای که در آن زن می آید و از شوهر خود پذیرائی می کند. (ناظم الاطباء).