نوبر کردن . [ ن َ
/ نُو ب َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) میوه ٔ تازه اول بار در آن فصل خوردن یا چیدن . (غیاث اللغات ) (آنندراج ). چشیدن ثمر یا بُقول تازه و نو. (آنندراج ). خوردن میوه ٔ تازه به بازارآمده . (فرهنگ فارسی معین ). بار اول در سال حاضر، خوردن ْ میوه ٔ نورس را. خوردن بار اول نوباوه ای را. (یادداشت مؤلف ). نخستین ثمر درختی را خوردن . نخستین بار در فصل ، میوه ای را خوردن
: بر فقیران پیشدستی کردن از انصاف نیست
میوه چون در شهر شد بسیار نوبر می کنم .
صائب (از آنندراج ).
|| بار اول در عمر به چیزی رسیدن . (یادداشت مؤلف ). به معنی حاصل کردن هر چیز نیز آید. (آنندراج ). مزه ٔ چیزی چشیدن اول بار
: طالب کامجو کجا نوبر حال ما کند
نیست نصیب بلهوس رتبه ٔ عشق پاک ما.
طالب (از آنندراج ).