اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوح

نویسه گردانی: NWḤ
نوح . (اِخ ) ابن منصوربن نوح بن نصر سامانی ۞ ، ملقب به الرضی و مکنی به ابوالقاسم . از امرای سلسله ٔ سامانی است . به سال 353 هَ . ق . در بخاراولادت یافت و در سال 365 به دوران نوجوانی ۞ در ماوراءالنهر جانشین پدر شد و چون به خلاف صوابدید ابوالحسن سیمجور، وزارت به عتبی سپرد، اختلاف و نقاری بین سران مملکت پدید آمد و هر کس از گوشه ای قصد مملکت او کرد: خلف بن احمد در سیستان طغیان کرد و خراج بازگرفت و حسین بن طاهر مأمور سرکوبی او شد و خلف را در قلعه ٔ ارگ محاصره کرد و این محاصره هفت سال طول کشید و از هیبت سامانیان در انظار مردم بکاست . ابوالحسن سیمجور با فایق همدست شد و عتبی را بکشت و خراسان برآشفت و پس از فتنه های بسیار چون کار ابوعلی سیمجور در امارت خراسان بالا گرفت بغراخان را به جنگ با نوح و تصرف بخارا برانگیخت ، بغراخان عزم بخارا کرد، نوح حاجب انج را با لشکری گران به مقابله ٔ او فرستاد، حاجب اسیر و لشکر شکسته گشت ، دیگر بار فایق را سپاه داد و به جنگ بغراخان فرستاد، فایق خیانت ورزید و بغراخان به بخارا درآمد و نوح به جرجانیه فرار کرد و از آنجا به خوارزم شد و در تهیه ٔ یارو سپاه بود که گردش روزگار به کامش شد. بغراخان بر اثر بیماری درگذشت و نوح به راحتی وارد بخارا شد و تخت و تاج خویش را دیگرباره تصاحب کرد. ابوعلی سیمجور و فایق به هم پیوستند و با لشکری گران آهنگ جنگ او کردند. نوح ، امیر سبکتکین و پسرش محمود غزنوی را به یاری خواند. آمدند و دشمنان را شکست دادند، نوح امارت خراسان را با لقب ناصرالدین به سبکتکین داد و محمودرا نیز سیف الدوله ملقب فرمود. (384 هَ . ق .) و خود سه سال آخر عمر را نسبةً به آسایش حکمروائی کرد و درسال 387 هَ . ق . در بخارا وفات یافت و فرزندش منصورجانشین او شد. (از تاریخ گزیده ص 383) (الاعلام زرکلی ج 9 ص 28) (مجمل فصیحی ج 2 ص 88 و 96 - 100) (تاریخ ادبیات در ایران تألیف صفا ج 1 ص 205) (سلسله های اسلامی ص 159) (تاریخ ایران تألیف سایکس ج 2 ص 29) (ترجمه ٔ تاریخ یمینی ). و نیز رجوع به الکامل ابن اثیر ج 8 ص 223 و ج 9 ص 34 و ابن خلدون ج 4 ص 352 و النجوم الزاهرة ج 4 ص 198 و اللباب ج 1 ص 532 و البدایة و النهایة ج 11 ص 323 و تاریخ مختصر الدول ص 298 شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۳۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۳۹ ثانیه
nuh این واژه در زبان عبری: نوآخ nuâx (آرمیدن)، در زبان فرانسه، اسپانیایی و ایتالیایی: Noé؛ در انگلیسی: noah؛ و در زبان سنسکریت:نئو naō و به معنی کشتی ...
نوح (عبری: נוֹחַ) یکی از شخصیت‌های اصلی سفر پیدایش در تورات است. به گفته این کتاب، وقتی خدا شرارت نفیلیم‌ها را دید، تصمیم به نابودی بشر گرفت اما به نو...
پسر نوح . [ پ ِ س َ رِ ] (اِخ ) پسران نوح چند تن بودند بنام سام و حام و یافث و کنعان و کنعان کافر بود و چون پسر نوح مطلق در شعر و غیر آن گ...
ابن نوح . [ اِ ن ُ ] (اِخ ) محمدبن ایوب اندلسی غافقی . مقری و محدث . او از فقهای مالکی است و وفات وی به سال 608 هَ . ق . بوده است .
ارض نوح . [ اَ ض ُ ] (اِخ ) یکی از قرای بحرین است . (مراصدالاطلاع ). || دهی است به یمن . (منتهی الأرب ).
قلعه نوح . [ ق َ ع َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان میان آب بخش مرکزی شهرستان شوشتر، واقع در 7هزارگزی جنوب باختری شوشتر و 5هزارگزی باختر راه ت...
کرک نوح . [ ] (اِخ ) شهری به فلسطین . (نخبةالدهر دمشقی ).
کوه نوح . [ هَِ ] (اِخ ) رجوع به آرارات شود.
کشتی نوح . [ ک َ / ک ِ ی ِ ] (اِخ ) سفینه ٔ نوح . کشتئی بوده که نوح در طوفان معروف زمان خود برآن نشست و این کشتی بعدها در جودی بزمین نشس...
غراب نوح . [ غ ُ ب ِ ] (اِخ ) کلاغی است که نوح (ع ) فرستاد تا از چگونگی طوفان آب پیغام آورد و رفت و برنگشت . رجوع به البیان و التبیین چ ...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۴ ۳ ۴ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.