نوحه گری . [ ن َ
/ نُو ح َ
/ ح ِ گ َ ] (حامص مرکب ) زاری و ناله و گریه به آواز بلند. (ناظم الاطباء). عمل نوحه گر. رجوع به نوحه گر شود
: ای بلبل جغدگشته وقت است
کز نوحه گری نوات جویم .
خاقانی .
آرزوی تو مرا نوحه گری تلقین کرد
کآرزوی تو کنم نوحه ٔ تر درگیرم .
خاقانی .
آن نوحه گری در او اثر کرد
او نیز به نوحه دیده تر کرد.
نظامی .
-
نوحه گری کردن ؛ نوحه کردن . نوحه خوانی کردن . شیون و فغان برداشتن
: هنگام سپیده دم خروس سحری
دانی که چرا کند همی نوحه گری ؟
خیام .
آدم و حوا بخروشیدند و نوحه گری میکردند. (قصص الانبیاء ص
26).
چند در چند همی بینم جور
چه کنم گر نکنم نوحه گری ؟
خاقانی .