اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نور چشم

نویسه گردانی: NWR CŠM
نور چشم . [ رِ چ َ/ چ ِ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) وجود بسیار عزیز و گرامی . نور دیده . که دیدنش موجب روشنی چشم و انبساط خاطر است . فرزند بسیار عزیز. دوست گرامی :
دهقان سالخورده چه خوش گفت با پسر
کای نور چشم من به جز از کشته ندروی .

حافظ.


ای نور چشم من سخنی هست گوش کن
تا ساغرت پُر است بنوشان و نوش کن .

حافظ.


جمال دختر رز نور چشم ماست مگر
که در نقاب زجاجی و پرده ٔ عنبی است .

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.