نوشتن
نویسه گردانی:
NWŠTN
نوشتن . [ ت َ ] (مص ) نوشیدن . آشامیدن . (برهان قاطع) (ناظم الاطباء). به این معنی نوشیتن درست است . (از حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین ).
واژه های همانند
۲۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۲ ثانیه
افسون نوشتن . [ اَ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) افسون خواندن . (از ناظم الاطباء) : زمانه بر رخت از چشم بد همی ترسداز آن نویسد گردش بغالیه افسون . ...
خط از خون نوشتن . [ خ َ اَ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب )کنایه از کمال عجز است . (آنندراج ) (غیاث اللغات ).
نام بر یخ نوشتن . [ب َ ی َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) و نام بر یخ گماشتن . نام بر یخ زدن . فراموش کردن . || محو کردن .
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
خط بخون کسی نوشتن . [ خ َب ِ ن ِ ک َ ن ِ وِ ت َ ] (مص مرکب ) حکم قتل کسی را صادرکردن . خط بخون کسی آوردن . (از مجموعه ٔ مترادفات ).
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
نوشتن یا نگارش عملی است که بشر بوسیله آن اندیشههایش را مصور میکند با اختراع نوشتن گام بزرگی در تمدن برداشته شد. نوشتن دو کارکرد اصلی دارد: ۱- ثبت اط...