اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوش خوردن

نویسه گردانی: NWŠ ḴWRDN
نوش خوردن . [ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) شاد خوردن . به لذت خوردن . (فرهنگ فارسی معین ). || نوش جان کردن . نوش کردن :
جهان دار و شادی کن و نوش خور
می از دست آن ترک سیمین ذقن .

فرخی .


|| شراب نوشیدن :
نوش خور شمشیر زن دینار ده ملکت ستان
داد کن بیداد کن دشمن فکن مسکین نواز.

منوچهری .


|| نوش خوردن از کسی ، از او متنعم شدن و محبت و نوازش دیدن . مقابل نیش خوردن :
نیش در آن زن که ز تو نوش خورد
پشم در آن کش که تو را پنبه کرد.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.