اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نوو

نویسه گردانی: NWW
نوو. [ن َ ] (اِ) نؤو. (ناظم الاطباء). رجوع به نؤو شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۹۲ ثانیه
بازار نو. [ رِ ن َ ] (اِخ ) بازاری در سیستان : و بازار نو اندر ربیعالاَول بسوختند. (تاریخ سیستان ص 313). رجوع به احوال و اشعار رودکی ج 1 ص 4...
رأس نو. [ رَءْ س ِ ن َ ] (اِخ ) دماغه ٔ کوچکی است در شمال دریای عمان ، بین دماغه ٔ رأس پینگان و رأس کبیر و جنوب کوه لانج .
باده ٔ نو. [ دَ /دِ ی ِ ن َ / نُو ] (ترکیب وصفی ، اِ مرکب ) مقابل باده ٔ کهنه . (آنندراج ). شراب نو. (ناظم الاطباء: باده ).
روز سال نو (به انگلیسی: New Year's Day) یک جشن سالانه است که مصادف است با تاریخ ۱ ژانویه، اولین روز سال در تقویم میلادی. از رسوم روز سال نو می‌توان به...
ن و القلم . [ نون ْ وَل ْ ق َ ل َ ] (اِخ ) نام سوره ٔ 68 قرآن کریم که نامهای دیگرآن «قلم » و «نون » است و این سوره هزار و دویست و پنجاه و...
کلاته نو. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان کنارشهر است که در بخش بردسکن شهرستان کاشمر واقع است و 475 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ای...
کلاته نو. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان طبس مسینا است که در بخش درمیان شهرستان بیرجند واقع است و 112 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی...
کلاته نو. [ ک َ ت ِ ] (اِخ ) دهی از دهستان عرب خانه است که در بخش شوسف شهرستان بیرجند واقع است و 113 تن سکنه دارد. (از فرهنگ جغرافیایی ...
بردخون نو. [ ب ُ ن ِ ن َ ] (اِخ ) ده ، مرکز دهستان بردخون بخش خورموج شهرستان بوشهر. سکنه ٔ آن 960 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 7).
جایزان نو. [ ی ِ نُو ] (اِخ ) قریه ای است در هشت فرسنگی میانه ٔ جنوب و مشرق رامهرمز. (از فارسنامه ٔ ناصری ).
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.