اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نویس

نویسه گردانی: NWYS
نویس . [ ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان وزوا بخش دستجرد شهرستان قم در 22 هزارگزی شمال غربی دستجرد، در منطقه ٔ کوهستانی سردسیری واقع است و 1194تن سکنه دارد. آبش از قنات ، محصولش غلات و میوه ، شغل مردمش زراعت است . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 1).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۳ ثانیه
مراسله نویس . [ م ُ س َ / س ِ ل َ / ل ِ ن ِ ] (نف مرکب ) نامه نویس . کاتب . محرر. که شغل وی نوشتن مراسلات و نامه هاست .
دیوان نویس . [ دی ن ِ ] (نف مرکب ) دیوان نویسنده . محرر دیوان . منشی دیوان .
داستان نویس . [ ن ِ ] (نف مرکب ) قصه نویس . محرر حکایت . واقعه نویس . سرگذشت نویس . مورخ .
افسانه نویس . [ اَ ن َ / ن ِ ن ِ ] (نف مرکب ) نویسنده ٔ افسانه . داستان نویس . حکایت پرداز. و رجوع به افسانه شود.
اوارجه نویس . [ اَ رِ ج َ / ج ِ ن ِ ] (نف مرکب ) نویسنده ٔ اوارجه . رجوع به تذکرة الملوک چ مینورسکی ورق 92 سطر آخر و سازمان صفوی صص 144 - 14...
وقایع نگار، مورخ، کرونیکلر، تاریخ نویس.
کامپیوتر:متخصصی که با نوشتن کدهای کامپیوتری نرم افزارهای کامپیوتری(برنامه رایانه ای) را تولید می کند. این کار برای ابعاد گسترده معمولا به صورت گروهی ا...
روزنامه نویس . [ م َ / م ِ ن ِ ] (نف مرکب ) روزنامه نویسنده . (فرهنگ فارسی معین ). آنکه مباشر عمل روزنامه است و اخبار روزنامه را می نویسد. (نا...
سالنامه نویس . [ م َ / م ِ ن ِ ] (نف مرکب ) آنکه سالنامه نویسد. تاریخ گزار. آنکه وقایع را نویسد.
فیلم‌نامه‌نویس (به انگلیسی: Screenwriter) یا سناریست (به فرانسوی: scénariste) به نویسندگانی گفته می‌شود که متنی که از روی آن فیلم می‌سازند را می‌نویسن...
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.