نویص
نویسه گردانی:
NWYṢ
نویص . [ ن َ ] (ع مص ) جنبیدن . (منتهی الارب ). حرکت کردن . (از اقرب الموارد). نوص . مناص . نیاصة. نوصان . (از اقرب الموارد). رجوع به نوص و نوسان شود. || (اِ) توانائی جنبش . (منتهی الارب ). قوةحرکت . (از مهذب الاسماء). ما به نویص ؛ ای قوة و حراک . (از اقرب الموارد) (از منتهی الارب ) (از متن اللغة).
واژه های همانند
۵۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۰ ثانیه
فیلمنامهنویس (به انگلیسی: Screenwriter) یا سناریست (به فرانسوی: scénariste) به نویسندگانی گفته میشود که متنی که از روی آن فیلم میسازند را مینویسن...
پیش نویس کردن . [ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) نوشتن نامه ای بعنوان مسوده . مقابل پاک نویس کردن . مسوده کردن . مقابل از سواد ببیاض بردن .
خارج نویس کردن . [ رِ ن ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) اقلامی از حسابی را علیحده نوشتن . بخشی از مطالب کتابی را جداگانه نوشتن .
بیرون نویس کردن . [ رون ْ، ن ِ ک َ دَ ](مص مرکب ) از کتابی یا حسابی مطالب یا لغات یا ارقامی را برای مقصودی در جای دیگر نوشتن . عده ای از اق...