نه
نویسه گردانی:
NH
نه . [ ن َ هِن ْ / ن ِ هِن ْ ] (ع ص ) رجل نه ، مرد نیک خردمند. (از منتهی الارب ). مردی خردمند. (مهذب الاسماء).
واژه های همانند
۶۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
نه ای. {نِ ای}. فعل نفی. نیستی مرکب از نِه+ای ////////////////////////// نِه (قید) [پهلوی: nē، مقابلِ آری] ‹نی، نا› برای جواب منفی به سؤال به کار میر...
نه لو. [ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) در بازی ورق نام ورقی که نه خال دارد: نه لوی خشت ، نه لوی خاج ، نه لوی دل ، نه لوی سیاه . رجوع به نه خال شود...
نه نی . [ن ِ ] (اِخ ) دهی است از دهستان مرکزی بخش نطنز شهرستان کاشان در 12 هزارگزی غرب نطنز و 3 هزارگزی غرب جاده ٔ نطنز به کاشان . در منطق...
پی نه. ادا و شکلک کسی را درآوردن، پیروی و مسخره کردن کسی، پای بر پی کسی نهادن.
اما واژه ای عربی است و پارسی جایگزین این عبارت، اینهاست: 1ـ ولی نه. 2ـ ناپینی nâpini (سنسکریت).*** فانکو آدینات 09163657861
هفت نه . [ هََ ن ُه ْ ] (اِ مرکب ) آرایش و زیور و اسباب عروسی ، و «نه ده » نیز گویند. (غیاث ). || میتواند که مراد از تارهای ساز باشد، چه بر ربا...
نه گوش . [ن ُه ْ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) شکلی که نه زاویه دارد.
نه خوش . [ ن َ خوَش ْ / خُش ْ ] (اِ مرکب ) تاک دشتی . کرمةالبیضاء. (رشیدی ) (جهانگیری ) (برهان قاطع) (انجمن آرا) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). سیاه دا...
نه خیر. [ ن َ خ َ / خ ِ ] (ق مرکب ) نخیر. نه . خیر. لا. (یادداشت مؤلف ).
نه ده . [ ن ُه ْ دَه ْ ] (اِ مرکب ) زیور. و آن را ده و نه نیز گویند، چنانکه هر هفت به معنی زیب و آرایش است . (از رشیدی ) (از انجمن آرا) (از آن...