نهال
نویسه گردانی:
NHAL
نهال . [ ن ِ ] (ع ص ، اِ) ج ِ ناهل . رجوع به ناهل شود. || ج ِ ناهلة. رجوع به ناهلة شود.
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۱ ثانیه
نهال . [ ن ِ / ن َ ] (اِ) ۞ درخت نونشانده . (لغت فرس اسدی ص 312). درخت خرد باشد که نونشانده باشند. (صحاح الفرس ). درخت نورسته . (از رشیدی )...
خشک نهال . [ خ ُ ن َ ] (اِمرکب ) خشک اصل . درخت نهالی که خشک است . نهال خشک . کنایه از بی ثمر و بی فایده و غیر مفید است : چون قوم نوح خشک ن...
نهال دان . [ ن َ ] (اِخ ) دهی است از دهستان فریمان بخش داورزن شهرستان سبزوار. در 6هزارگزی غرب جاده ٔ داورزن به کهنه ، در منطقه ٔ کوهستانی ...
نهال پرور. [ ن ِ / ن َ پ َرْ وَ ] (نف مرکب ) که نهال و درختچه ٔ نونشانده را پرورش دهد و مراقبت کند. || زمینی که نهال در آن بزودی رشد کند ...
تازه نهال . [ زَ / زِ ن َ ] (اِ مرکب ) نهال تازه . نهال نورسته . تازه گیاه . || مجازاً، مطلق نورسته و جوان . || تازه بدوران رسیده را نیزگفت...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.