اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیابت دار

نویسه گردانی: NYABT DʼR
نیابت دار. [ ب َ ] (نف مرکب ) نایب . قائم مقام . (ناظم الاطباء). که در امری بجای دیگری نیابت و اقدام کند. خلف و جانشین :
چاه داری در بن چاهش فکن
ای نیابت دار پور آبتین .

خاقانی .


وگر خواهی کزین منزل امان آن سرا یابی
امانت دار یزدان را نیابت دار حسان شو.

خاقانی .


|| گماشته . وکیل . (ناظم الاطباء). رجوع به نایب شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.