نیابت دار. [ ب َ ] (نف مرکب ) نایب . قائم مقام . (ناظم الاطباء). که در امری بجای دیگری نیابت و اقدام کند. خلف و جانشین
: چاه داری در بن چاهش فکن
ای نیابت دار پور آبتین .
خاقانی .
وگر خواهی کزین منزل امان آن سرا یابی
امانت دار یزدان را نیابت دار حسان شو.
خاقانی .
|| گماشته . وکیل . (ناظم الاطباء). رجوع به نایب شود.