اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیرنگ ساز

نویسه گردانی: NYRNG SAZ
نیرنگ ساز. [ ن َ / ن ِ رَ ] (نف مرکب ) افسونگر. (آنندراج ). ساحر. || حیله گر. مکار. محتال . محیل :
چنین گفت ابلیس نیرنگ ساز
که جاوید زی شاد و گردن فراز.

فردوسی .


هم از جنگ و پیکار با خوشنواز
ز رای چنان مرد نیرنگ ساز.

فردوسی .


جهان دام داری است نیرنگ ساز
هوای دلش چینه و دام آز.

اسدی .


کسی کو به دنبال نیرنگ ساز
شتابید از راه خود ماند باز.

؟


|| شعبده باز. (آنندراج ) (ناظم الاطباء). شعبده گر :
مشعبد شد این خاک نیرنگ ساز
که هم مهره دزد است و هم مهره باز.

نظامی .


بفرمود قیصر به نیرنگ ساز
که پیش آرد اندیشه های دراز.

نظامی .


|| چاره گر. مدبر :
به جای آر صد مرد نیرنگ ساز
بکن چاه وبر باد مگشای راز.

نظامی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.