نیرنگ سازی . [ ن َ
/ ن ِ رَ ] (حامص مرکب ) شعبده بازی . شعبده گری . مشعبدی . تردستی . حقه بازی . عمل نیرنگ ساز. رجوع به نیرنگ ساز شود
: فغان زین چرخ کز نیرنگ سازی
گهی شیشه کند گه شیشه بازی .
نظامی .
شد از چشم فلک نیرنگ سازی
گشاد ابروی ها در دلنوازی .
نظامی .
به یک شعبده بست بازیش را
تبه کرد نیرنگ سازیش را.
نظامی .
-
نیرنگ سازی کردن ؛ گربزی و محتالی کردن . حیله گری کردن . غدر کردن
: به ماری چو من مهره بازی مکن
نبرد آر و نیرنگ سازی مکن .
نظامی .