نیزه بازی . [ ن َ
/ ن ِ زَ
/ زِ ] (حامص مرکب ) مشق و اعمال ورزشی و لشکری با نیزه . نوعی ورزش برای آموختن اعمال نیزه . (یادداشت مؤلف ). عمل نیزه باز
: چو بالای نیزه درازی گرفت
در آن معرکه نیزه بازی گرفت .
نظامی .
در قلب نیزه بازی مژگان آن پری
خونریز آن دو چشم نظربازم آرزوست .
کمال خجندی (از آنندراج ).
|| کلاشی با فنون مخصوصه . عمل ستدن چیزی از مردمان به زرنگی . عمل نیزه باز. (از یادداشتهای مؤلف ). رجوع به نیزه باز (معنی دوم ) شود.