اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیزه داری

نویسه گردانی: NYZH DʼRY
نیزه داری . [ ن َ زَ / زِ ] (حامص مرکب ) عمل و صفت نیزه دار. به نیزه مسلح بودن . نیزه وری . رجوع به نیزه دار شود.
|| نیزه برداری :
راضی شده از بزرگواریت
دولت به یتاق نیزه داریت .

نظامی .


اگر دارد سر خدمتگزاری
کند مانند مالک نیزه داری .

شفیع (از آنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.