نیک داشت
نویسه گردانی:
NYK DʼŠT
نیک داشت . (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) خوب نگه داشتن . نیک تعهد کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || احترام کردن . (فرهنگ فارسی معین ). || ضیافت کردن . مهمانی . (فرهنگ فارسی معین ) : شتربه نیک فربه گشته است و بدو حاجتی و از او فراغتی نیست ، وحوش را به گوشت او نیک داشتی خواهم کرد. (کلیله و دمنه از فرهنگ فارسی معین ). || نعمت . (فرهنگ فارسی معین ) : اذکروا نعمةاﷲ علیکم (قرآن 231/2 و چند آیه ٔ دیگر)؛ یاد کنید نیک داشت خدای تعالی را بر شما. (تفسیر کمبریج از فرهنگ فارسی معین ).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.