نیک روزی . (حامص مرکب ) خوشبختی . بهروزی . سعادت . نیک روز بودن
: که شو زود بردار از او بند سخت
نویدش ده از نیک روزی و بخت .
شمسی (یوسف و زلیخا).
همه را روح و روز و روزی از اوست
نیک بختی و نیک روزی از اوست .
سنائی .
چون صبح به فال نیک روزی
برزد علم جهان فروزی .
نظامی .
به ناخوبتر صورتی شرح داد
که بد مرد را نیک روزی مباد.
سعدی .
عروسی بود نوبت ماتمت
گرت نیک روزی بود خاتمت .
سعدی .