اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیکونهاد

نویسه گردانی: NYKWNHAD
نیکونهاد. [ ن ِ / ن َ ] (ص مرکب ) نیک نهاد. خوش فطرت . نیکوسرشت . (یادداشت مؤلف ) :
شنید این سخن پیر نیکونهاد
بخندید کای یار فرخ نژاد.

سعدی .


گر قدر خود بدانی قربت فزون شود
نیکونهاد باش که پاکیزه جوهری .

سعدی .


غلامش به دست کریمی فتاد
توانگر دل و دست و نیکونهاد.

سعدی .


حافظ نهاد نیک تو کامت برآورد
جانها فدای مردم نیکونهاد باد.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.