اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیک یار

نویسه گردانی: NYK YAR
نیک یار. (ص مرکب ) مشفق . موافق . صمیم . مونس . مشفق :
نوشتم یکی نامه ٔ دوست وار
که هم دوست بوده ست و هم نیک یار.

دقیقی .


چو سیماه برزین شنید این سخن
بدو گفت کای نیک یار کهن .

فردوسی .


رفیقی نیک یار از لشکری به
دلی آسان گذار از کشوری به .

فخرالدین اسعد.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.