اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیکی شناس

نویسه گردانی: NYKY ŠNAS
نیکی شناس . [ ش ِ ] (نف مرکب ) شاکر. شکور.مقابل ناسپاس و کفور. (یادداشت مؤلف ) :
جهاندار با فرّ و نیکی شناس
که از تاج دارد ز یزدان سپاس .

دقیقی .


دگر دیو بی دانش و ناسپاس
نباشد خردمند نیکی شناس .

فردوسی .


به جای کسی نیست ما را سپاس
اگر چند هستیم نیکی شناس .

فردوسی .


ترا باشد ار بازجوئی [ رخش را ] سپاس
بیابی تو پاداش نیکی شناس .

فردوسی .


ز کردار هرکس که دارم سپاس
بگویم به یزدان نیکی شناس .

فردوسی .


ز دادار باید که دارد سپاس
که اوی است جاوید نیکی شناس .

فردوسی .


مبادا که شد جان ما ناسپاس
به نزدیک یزدان نیکی شناس .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.