نیم ته . [ ت َه ْ ] (ص مرکب ) نصف بار. تقسیم شده به دو. (ناظم الاطباء). نیم تاه .نصف شده . تقسیم شده به دو بخش . (فرهنگ فارسی معین ).
-
نیم ته کردن ؛ تقسیم کردن . به دو نصف کردن . (ناظم الاطباء).
- || از کمر گرفته انداختن . (غیاث اللغات ). از کمر گرفته دوتاه کردن کسی را. (آنندراج )
: یکی نیم ته کرده قصاب وار
بسی قوچ جنگی در آن کارزار.
هاتفی (از آنندراج ).