نیم شبی . [ ش َ ] (ص نسبی ) منسوب به نیم شب . (یادداشت مؤلف ). آنچه در نیم شب وقوع یابد. (فرهنگ فارسی معین ). مربوط به نیم شب . در دل شب . در نصف شب
: دلا بسوز که سوز تو کارها بکند
دعای نیم شبی دفع صد بلا بکند.
حافظ.
بیار می که چو حافظ مدامم استظهار
به گریه ٔ سحری و دعای نیم شبی است .
حافظ.
می صبوح و شکر خواب صبحدم تا چند
به عذر نیم شبی کوش و گریه ٔ سحری .
حافظ.