اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

نیم کاری

نویسه گردانی: NYM KARY
نیم کاری . (حامص مرکب ) مزدوری . (فرهنگ فارسی معین ) :
در از لعلش به درج تنگ باری
مه از رویش به شغل نیم کاری .

امیرخسرو (از انجمن آرا).


|| شاگردی . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.