اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

و

نویسه گردانی: W
و. [ وُ / وَ / وِ ] (ضمیر) مخفف او.ورا، مخفف او را. واو مخفف او باشد همچو «ورا دیدم »و «مر ورا گفتم » یعنی او را دیدم و مر او را گفتم . (برهان قاطع چ معین مقدمه ٔ مؤلف ص کط) :
چو آن نامه نزدیک خسرورسید
از آن زن ۞ ورا شادی نو رسید.

فردوسی .


ورا در شبستان فرستاد شاه
ز هر کس فزون شد ورا پایگاه .

فردوسی .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۱.۶۶ ثانیه
آیزاک نیوتن، فیزیک‌دان و ریاضی‌دان انگلستانی، آثاری در زمینه گاه‌شماری، تفسیر کتاب مقدس (آخرالزمان) و کیمیاگری تألیف کرده‌است. برخی از آنان را می‌توان...
غلط و واغلط خوردن . [ غ َ طُ غ َ خُوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) غلطیدن پیاپی از پهلویی به پهلویی . رجوع به غلط و واغلط شود.
حساب دورو وصایا. [ ح ِ ب ِ دَ رُ وَ ] (ترکیب اضافی ، اِ مرکب ) بخشی از علم حساب در نزد مسلمانان بوده که از جبر و مقابلت سرچشمه گرفته است ، ...
چین و چروک خوردن . [ ن ُ چ ُ خوَرْ / خُرْ دَ ] (مص مرکب ) تا خوردن .شکن یافتن . کیس برداشتن . بسیار نورد و شکن یافتن .
بازی گوی و چوگان . [ ی ِ ی ُ چ َ / چ ُ ] (اِ مرکب ) چوگان بازی . گوی بازی با چوگان . رجوع به گوی و چوگان شود.
چشم و گوش واکردن . [ چ َ / چ ِ م ُ ک َ دَ] (مص مرکب ) تمیز در نیک و بد پیدا کردن . (آنندراج ). با آگاهی و بصیرت در امری اقدام کردن : تا کی ا...
ورجه و ورجه کردن . [ وَ ج َ / ج ِ ج َ / ج ِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) ورجستن و فروجستن پیاپی . (یادداشت بخط مرحوم دهخدا).
لک و لوچه آویختن . [ ل َ ک ُ ل َ / لُو چ َ / چ ِ ت َ ] (مص مرکب ) لب و لوچه آویختن . لک و لنج آویختن .
برهان امکان و وجوب، که به نامهای برهان امکان، برهان امکان ماهوی، برهان سینوی و حتی برهان جهان شناختی نیز خوانده شده است؛ گونه ای برهان وجودی است که بر...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
« قبلی ۹ ۱۰ ۱۱ ۱۲ ۱۳ صفحه ۱۴ از ۲۱۳ ۱۵ ۱۶ ۱۷ ۱۸ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.