اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

واخواست

نویسه گردانی: WʼḴWAST
واخواست . [ خوا / خا ] (مص مرکب مرخم ، اِمص مرکب ) بازخواست . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). مؤاخذه :
نانش مفرست بیش کز تو
واخواست کند به حشر یزدان .

خاقانی .


خاقانی وار خط واخواست
بر عالم بوالعجب کشیدم .

خاقانی .


جز این از منت هیچ واخواست نیست
که در یک ترازو دو من راست نیست .

نظامی .


واخواستی از تو بر دلم هست
و آن را به گره نمی توان بست .

نظامی .


هرچه رضای تو بجز راست نیست
با تو کسی را سر واخواست نیست .

نظامی .


حافظ به ادب باش که واخواست نباشد
گر شاه پیامی به غلامی نفرستاد.

حافظ.


|| محاسبه . || مطالبه . (آنندراج ) (غیاث ). || اعتراض ۞ . (از واژه های نو فرهنگستان ). || اصطلاحی بانکی است . و آن وصول نشدن چک سفته است به علت عدم پرداخت وجه مورد تعهد در چک و سفته از جانب متعهد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.