اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وار

نویسه گردانی: WʼR
وار. (اِخ ) ۞ نهری است سیلابی در فرانسه که از نواحی آلپ ماریتیم ۞ سرچشمه میگیرد و پوزه تنیه را آبیاری میکند و به مدیترانه میریزد و 135 هزار گز طول دارد.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۴۹ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
هکمه وار. [ هَُ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) قطعه زمینی که در آن سبزی کاری کنند. (یادداشت مؤلف ).
واحه
حباب وار. {حُ }. (ص. مر.). چون حباب. حباب سان. حباب گون. حباب رفتار. در کنش و روش چون حباب.
نیفه وار. [ ف َ / ف ِ ] (ص مرکب ، ق مرکب ) مانند نیفه . (فرهنگ فارسی معین ). چون نیفه ٔ شلوار که با نرم ترین جای بدن تماس دارد : نرمی دل م...
خانه وار. [ ن َ / ن ِ ] (اِ مرکب ) خانوار. جمعیت یک خانه و نوعاً هر پنج نفر را یک خانوار یا خانه وار میگویند. (ناظم الاطباء):«هر خانه وار باید د...
درزی وار. [ دَ ] (ص مرکب ) چون درزی . خیاط گونه : حکیم سوزنی ای شاعری که درزی واربه مدح خواجه سخن بر سخن همی دوزی .سوزنی .
خلیل وار.[ خ َ ] (ق مرکب ) مانند خلیل . خلیل گونه : کآنجا بدست واقعه بینی خلیل واردرهم شکسته صورت بتهای آرزو.سعدی .
جامه وار. [ م َ / م ِ ] (اِ مرکب ) جاموار. شال و پارچه ٔ گل دار. پارچه ٔ پنبه ای الوان . (ناظم الاطباء). || به اندازه ٔ یک جامه . بقدر جامه .
جبین وار. [ ج َ ] (اِ مرکب ) بمانند جبین . چنانکه بر جبین بود. به اندازه ٔ یک جبین : محیط از شرم جودش زیر افلاک جبین واری عرق شد بر سر خاک .ن...
بیان وار. [ ب َ ] (اِ مرکب ) شرح و تفسیر و شرح اصطلاحات . (ناظم الاطباء) (از اشتینگاس ).
« قبلی ۲ ۳ ۴ ۵ ۶ صفحه ۷ از ۱۵ ۸ ۹ ۱۰ ۱۱ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.