وافی
نویسه گردانی:
WʼFY
وافی . (اِخ ) (مولانا...) از شعرای همزمان امیرعلیشیر نوائی در قرن نهم که در ترجمه ٔ مجالس النفائس درباره ٔ وی چنین آمده است : «عطار است و فرزند شهر هرات است و در بیرون درب خوش میباشد وبه ملازمت آستان صاحبقران میرسد این مطلع از اوست :
آن چشمه ٔ حیات که یابند جان ازو
جز آب حسرتم نبود در دهان ازو.
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۹ ثانیه
وافی اصفهانی . [ ی ِ اِ ف َ ] (اِخ ) خلف میرزا جعفر غیرت اصفهانی شاعری که در قرن سیزدهم میزیسته است . (از فرهنگ سخنوران دکتر خیامپور).
وافی قندهاری . [ ی ِ ق َ دِ ] ۞ (اِخ ) محمدهاشم برادرزاده ٔ شاه محمد قندهاری از شعرای قرن دهم . (از فرهنگ سخنوران ).
وافی حیدرآبادی . [ ی ِ ح َ دَ ] (اِخ ) سید عبدالرحیم وافی قادری از شعرای ساکن هند معاصر ترک علی شاه ترکی قلندر نورمحلی مؤلف تذکره ٔ «سخنو...