اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وجب کردن

نویسه گردانی: WJB KRDN
وجب کردن . [ وَ ج َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) بدست کردن . پیمودن و اندازه گرفتن جامه و جز آن به وسیله ٔ وجب دست . اندازه گرفتن با وجب و وژیدن . (ناظم الاطباء). پیمودن به وجب که به فارسی آن را بدست گویند و بلشت به لام و شین معجمه لهجه ٔ عوام هند است . (آنندراج ) :
از جنون این خرابه را هرروز
می کنم همچو آفتاب وجب .

محمدقلی سلیم (ازآنندراج ).


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.