ور
نویسه گردانی:
WR
ور. [ وَرر ] (ع اِ) برسوی ران . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). وَرِک . (از اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || ارزانی و فراخ سالی . (منتهی الارب ) (آنندراج ). خصب . (اقرب الموارد).
واژه های همانند
۹۸ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۹ ثانیه
زبان ور. [ زَ وَ ] (ص مرکب ) کنایه از سخن گو. سخنور. مقابل بی زبان : نای است بی زبان بلبش جان فرودمندبربط زبان ور است عذاب از جهان کشد. خ...
زخمه ور. [ زَ م َ / م ِ وَ ] (ص مرکب ) مطرب و نوازنده ٔ سازهای ذوات الاوتار است . (آنندراج ) : زخمه ورانی که بگاه سروداز رگ ناهید بتابند رود.می...
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.
وور زدن . [ زَ دَ ] (مص مرکب ) ووژ زدن مگس (در تداول ). بسیار بودن مگس در جایی . وول زدن .
شعله واژه ای عربی است که پسوند پارسی ور به آن افزوده شده است. همتای پارسی این است: آلاوین (آلاو با پسوند دری ین؛ مانند راستین، دروغین، چرکین و...)*** ...
غوطه واژه ای عربی است که پسوند پارسی ور به آن افزوده شده است؛ همتای پارسی این است: ناژیور nāživar (سغدی با میانوند [ی] و پسوند ور)***فانکو آدینات 0916...
گیج و وِر معادل مات ومبهوت ومتحیّر.
به فتح اول و ضم ق. به زور چیزی را از کسی ربودن است به گویش کازرونی(ع.ش)
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید
اینجا کلیک کنید.