اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

ورآمدن

نویسه گردانی: WRʼAMDN
ورآمدن . [ وَ م َ دَ ] (مص مرکب ) کنده شدن و جدا شدن چسبیده و دوسیده ای چنانکه کاغذ از دیوار و مشمع از تن . (یادداشت مؤلف ). || رسیدن خمیر. مخمر شدن . آماده شدن خمیر برای پختن نان . (یادداشت مرحوم دهخدا). || برآمدن . مقابله کردن . (فرهنگ فارسی معین ).
- ورآمدن پس کسی ؛ از عهده ٔ مقابله ٔ او برآمدن . || چاق شدن . (فرهنگ فارسی معین ).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.