ورع
نویسه گردانی:
WRʽ
ورع . [ وَ رِ ] (ع ص ) پرهیزگار. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). پارسا. باورع . خویشتن دار. پارسای . (نصاب ). || بددل . || خرد و حقیر. کوچک . || سست . || بی خیر و بی فایده . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || ترسو و جبان . (ناظم الاطباء).
واژه های همانند
۱۱ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
صبر زرد
گیاهی داروئی بومی مناطق ساحلی جنوب ایران
در جنگهای باستانی برای ترمیم و ضدعفونی زخمها استفاده میگردیده است.