ورق
نویسه گردانی:
WRQ
ورق . [ وَ ] (ع مص ) برگ آوردن درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). برگ بیاوردن درخت . (تاج المصادر بیهقی ). || برگ گرفتن از درخت . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد) (آنندراج ). برگ از درخت فرا گرفتن . (تاج المصادر بیهقی ).
واژه های همانند
۱۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۳ ثانیه
ورق الخیال . [ وَ رَ قُل ْ خ َ ] (ع اِ مرکب ) بنگ که به هندی بهنگ گویند. (ناظم الاطباء) (غیاث اللغات ) (آنندراج ). و آن را از برگ شاهدانه گ...
یک کارت یا ورقِ بازی، کارتی از جنسهای مخصوص اعم از کاغذ گلاسه، کاغذ سنگین، مقوای نازک یا کاغذ با روکش پلاستیکی است که با نقوش متمایزی مشخص شدهاند. ا...
ورغ . ۞ [ وَ ] (اِ) بند آب باشد که پیش سیل بندند. بندی که از چوب و علف و خاک و گل در پیش رودخانه ها بندند. (برهان ) (ناظم الاطباء) : آب ...
ورغ . [ وُ رُ ] (اِ) وروغ . تیرگی و کدورت . (برهان ). رجوع به ورغ شود.
ورغ . [ وُ ] (اِ) تیرگی و تاریکی . || کدورت خاطر. آشفتگی و آزردگی . (ناظم الاطباء).
شغ و رغ . [ ش َغ ْ غ ُ رَ ] (ص مرکب ، از اتباع ) راست و مستقیم ایستاده . (یادداشت مؤلف ). صورتی از شق و رق . و رجوع به شق و رق شود.
شق و رق . [ش َ ق ُ رَ / ش َق ْ ق ُ رَق ق ] (ص مرکب ، از اتباع ) کسی که راست و مستقیم راه رود. (فرهنگ فارسی معین ). که با قامت کشیده به ر...