اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وزان

نویسه گردانی: WZʼN
وزان . [ وَ ] (نف ) جهنده باشد عموماً و تموج هوا را گویند خصوصاً. (آنندراج ) (برهان ). روان . (غیاث اللغات ). وزنده . (ناظم الاطباء). در حال وزیدن :
خیزید و خز آرید که هنگام خزان است
باد خنک از جانب خوارزم وزان است .

منوچهری .


تا بادها وزان شد بر روی آبها
آن آبها گرفت شکنها و تابها.

منوچهری .


زلفش کشید باد صبا چرخ سفله بین
کآنجا مجال باد وزانم نمیدهد.

حافظ.


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۴۱ ثانیه
صدرالدین وزان . [ص َ رُدْ دی ن ِ وَزْ زا ] (اِخ ) رجوع به وزان شود.
یوهانس لئو آفریقانوس (متولد الحسن محمد الوزان الفاسی، عربی: الحسن محمد الوزان الفاسی؛ حدود  1494 - حدود  1554) یک دیپلمات و نویسنده اندلسی بود که بیشت...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.