اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وزء

نویسه گردانی: WZʼ
وزء. [ وَ زَءْ ] (ع مص ) استوارخلقت شدن . (منتهی الارب ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء). || (ص ) مرد کوتاه چاق و گویند مرد سخت خلقت ، یقال رجل وزاء و آن در اصل مصدر است . (اقرب الموارد). رجوع به وزء شود.
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۴ ثانیه
پنبه وز. [ پَم ْ ب َ / ب ِ وَ ] (نف مرکب ) پنبه زن . پنبه بز. حلاّج . نداف . (برهان قاطع) : سر انا الحق نبود در سر هر پنبه وزلایق حلاج بود مرتبه ...
دیواره وز. [ دی رَ وَ ] (اِخ ) نام دیگر او مسته مرد است . شاعری است از مردم مازندران در سده ٔ چهارم هجری بدربار عضدالدوله دیلمی و قابوس بن...
قافیه تنگ بودن لغت‌نامه دهخدا قافیه تنگ بودن . [ ی َ / ی ِ ت َ دَ ] قافیه تنگ شدن (آمدن ،افتادن )؛ مشکل بودن (شدن ) اتیان قوافی : خاقانی را گلی بچنگ ا...
« قبلی ۱ صفحه ۲ از ۲ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.