وشاق باشی
نویسه گردانی:
WŠAQ BAŠY
وشاق باشی . [ وِ / وُ ] (ص مرکب ، اِ مرکب ) رئیس وشاقان . غلام باشی . (فرهنگ فارسی معین ) : و چون یک سال خدمت کرد(ی ) وشاق باشی با حاجب بگفتی و حاجب معلوم کردی . (فرهنگ فارسی معین از سیاست نامه چ اقبال برای دبیرستانها ص 129).
واژه های همانند
هیچ واژه ای همانند واژه مورد نظر شما پیدا نشد.