وضر
نویسه گردانی:
WḌR
وضر. [ وَ ض َ ] (ع مص ) ریمناک شدن . (منتهی الارب ). || شوخگین شدن . چرکین گردیدن آب از شستن کاسه در آن . || آلوده ٔزعفران گردیدن . (منتهی الارب ). || چرکین شدن و آلوده شدن به روغن و شیر. (از اقرب الموارد).
واژه های همانند
۱۳ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۶ ثانیه
وزر. [ وَ زَ ] (ع اِ) کوه بلند. (منتهی الارب ) (اقرب الموارد) (ناظم الاطباء). || پناه جای . (منتهی الارب ) (مهذب الاسماء) (ناظم الاطباء). پن...
وزر. [ وَ زِ ] (ع ص ) وازر : پای در کند و دست در زنجیراین چنین کس وزر بود نه وزیر. نظامی .رجوع به وازر شود.
وزر و وبال . [ وِ رُ وَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) نکبت و عاقبت بد. بدفرجامی : و آنهمه وزر و وبال به بوالحسن عراقی و دیگران بازگشت . (تاریخ ...