اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وطء

نویسه گردانی: WṬʼ
وطء. [ وَطْءْ ] (ع مص ) سپردن چیزی را زیر پای .(اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). رفتن وپایمال کردن . (غیاث اللغات ). || گائیدن زن را. (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). || آماده کردن و نرم و آسان گردانیدن . (اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء): هی اشد وطاء؛ ای قیاماً (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء)، ای اوفق للقیام . (ناظم الاطباء). || (اِ) زمین نشیب میان زمینهای بلند. (از اقرب الموارد) (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۶ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۶ ثانیه
وط. [ وَطط ] (ع مص ) بانگ کردن . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد): وطّ المحمل ؛ صدا کرد کجاوه . (ناظم الاطباء) (از اقرب الموارد). وط الوطواط؛ با...
وت . [ وَ ] (اِ) وات . پوستین . (انجمن آرای ناصری ) (آنندراج ) (ناظم الاطباء) (برهان ). رجوع به وات شود. || لباس پوستی . || سخن و وات و کل...
وت . [ وَت ت / وُت ت ] (اِ صوت ) بانگ قمری . (منتهی الارب ) (آنندراج ).وُتَّة مانند آن است . (ناظم الاطباء) (منتهی الارب ).
وت . [ وِ ت ُ ] (لاتینی ، اِ) ۞ من مخالفم . وتو. در فارسی وتو کردن مستعمل است . رجوع به وتو شود.
این واژه به تازگی اضافه شده است و هنوز هیچ کسی برای آن معنی ننوشته است. برای اینکه برای این واژه معنی بنویسید اینجا کلیک کنید.
پوستهائی که بعد از سالامبور شدن با استفاده از نمک کروم قلیائی ، دباغی شده باشند. این لغت از دو کلمه انگلیسی " وت" به معنی خیس یا تر و "بلو" به معنی آب...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.