وفی
نویسه گردانی:
WFY
وفی . [ وُفی ی ] (ع مص ) انجام پذیرفتن . (از منتهی الارب ) (آنندراج ). وفاء. (ناظم الاطباء). || فزون شدن . (منتهی الارب ). بسیار شدن . (اقرب الموارد) (تاج المصادر). افزون شدن . (آنندراج ). || تمام شدن . (تاج المصادر بیهقی ) (اقرب الموارد). || هم سنگ درآمدن . (منتهی الارب ) (اقرب الموارد): وفی الدرهم المثقال ؛ هم سنگ مثقال درآمد درم . (منتهی الارب ).
واژه های همانند
۲ مورد، زمان جستجو: ۰.۰۸ ثانیه
وفی . [ وَ فا ](ع اِ) زمین بلندبرآمده . (منتهی الارب ) (آنندراج ).
وفی . [ وَ فی ی ] (ع ص ) تمام و رسان . (منتهی الارب ) (ناظم الاطباء). تمام و کامل . (آنندراج ) (غیاث اللغات ). || باوفا. وفادار. به سربرنده ٔ...