ول کردن
نویسه گردانی:
WL KRDN
ول کردن . [ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، ول دادن . سر دادن . رها کردن . آزاد کردن . || از دست نهادن . || ترک گفتن . ادامه ندادن .
- ولش کردن ؛ در تداول ، ول کردن . رها کردن . آزاد گذاردن .
واژه های همانند
۴ مورد، زمان جستجو: ۰.۱۲ ثانیه
ول خرجی کردن . [ وِ خ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) پول خود را بیهوده خرج کردن . اسراف کردن در هزینه .
ول گردی کردن . [ وِ گ َ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ،هرزه گردی کردن . آواره بودن . بیکاربیکار راه رفتن .
ول گویی کردن . [ وِ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ، سخن بیهوده و بی معنی گفتن . یاوه گفتن .
وول وول کردن . [ ک َ دَ ] (مص مرکب ) در تداول ،جنبیدن (بی صدا). تکان خوردن . (فرهنگ فارسی معین ).