اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وند

نویسه گردانی: WND
وند. [ وَ ] (اِ) آوند. آب وند. ظرف و اناءمانند کاسه و کوزه و طبق و امثال آن . (برهان ) (انجمن آرا) (آنندراج ). || (پسوند) چون در آخر کلمات درآید افاده ٔ معنی «مند» کند، چون : بیدادوند، پولادوند، خداوند، خردوند. (انجمن آرا) (آنندراج ). صاحب و مالدار. (برهان ). پسوندی است دال بر معانی ذیل :
الف ) خداوندی و صاحبی : دولت وند. ب ) شباهت : خداوند.فولادوند. پولادوند. ج ) در آخر اسماء امکنه درآید: دماوند. نهاوند. در زبانهای باستانی ایران از ونت ۞ مفهوم دارنده برمی آید، درست مانند «مند» (در کلمات آبرومند و نیرومند و خردمند). (حاشیه ٔ برهان قاطع چ معین از هرمزدنامه ص 353، 354).
واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۵۷ مورد، زمان جستجو: ۰.۲۸ ثانیه
ولکه وند. [ وَ ک ِ وَ] (اِخ ) دهی از بخش سنجابی شهرستان کرمانشاهان . سکنه ٔ آن 400 تن است . (از فرهنگ جغرافیایی ایران ج 5).
موسی وند. [ سا وَ ] (اِخ ) نام ایل کرد دلفان . (از جغرافیای سیاسی کیهان ص 64). نام طایفه ای از طوایف چهارگانه پیش کوه از ایلات کرد ایران ا...
آدینه وند. [ ن َوَ ] (اِخ ) (ایل ...) رجوع به طرهان (ایل ...) شود.
اسحاق وند. [ اِ وَ ] (اِخ ) کوهی و ناحیتی به هرسین . در ده نو اسحاق وند نزدیک کرمانشاه در دخمه ٔ کوچکی حجاری برجسته ای است که صورت شخصی ر...
دیزه وند. [ زِ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان ژاوه رود بخش زراب شهرستان سنندج با 250 تن سکنه . (از فرهنگ جغرافیائی ایران ج 5).
خیری وند. [ وَ ] (اِخ )یکی از طوایف پشتکوه از ایلات کرد ایران است . (یادداشت مؤلف ). رجوع به جغرافیای سیاسی کیهان ص 70 شود.
ارزونی وند. [ ] (اِخ ) رجوع به راکی شود.
همایون وند. [ هَُ وَ ] (اِخ ) ایل کرد از طوایف پشتکوه . (جغرافیای سیاسی کیهان ص 70).
نظرعلی وند. [ ن َ ظَ ع َ وَ ] (اِخ ) دهی است از دهستان رومشکان بخش طرهان شهرستان خرم آباد. در 37هزارگزی جنوب غربی کوهدشت ، در جلگه ٔ معتدل ه...
مدملیل نام تیره ایست از طایفه راکی (بابادی باب)از قوم بختیاری. مدملیل وند ِ از نژاد مدملیل.
« قبلی ۱ ۲ ۳ ۴ صفحه ۵ از ۶ ۶ بعدی »
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
جواد مفرد کهلان
۱۳۹۵/۱۲/۰۹
0
1

در مقایسه پسوندهای وند و مند بدین نتیجه می رسیم که در آنها تبدیل "و" به "م" اتفاق افتاده است. این تبدیل در کلمه پهلوی آمتن از آوَ-تن (از ریشه اَوَ اوستایی= آمدن ) هم اتفاق افتاده است. ظاهراً این تبدیل تا کنون مورد توجه قرار نگرفته است.


برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.