اجازه ویرایش برای هیچ گروهی وجود ندارد

وو

نویسه گردانی: WW
وو. [ وَ ] (حرف ) حرف واو را گاه گویند. (منتهی الارب ). لغتی است در واو. (اقرب الموارد) :
دیلمی وار کند هزمان دراج غوی
بر سر هر پرش از مشک نگاریده ووی ۞ .

منوچهری .


واژه های قبلی و بعدی
واژه های همانند
۲,۱۲۱ مورد، زمان جستجو: ۶.۱۵ ثانیه
روح و روان . [ ح ُ رَ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) جان . روح : سخا نماند سخن طی کنم شراب کجاست بده بشادی روح و روان حاتم طی .حافظ.
روی و روای . [ ی ُ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) مرکب از روی فارسی به معنی وجه و رواء عرب به معنی منظر و دیدار. (یادداشت مؤلف ) : قرخج کو...
روی و وارو. [ ی ُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) زیر و رو. رو و وارو: دنیا هزار روی و وارو دارد. (یاداشت مؤلف ).
سنگ و هنگ . [ س َ گ ُ هََ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) خرد و فرهنگ : گویند ز سنگ و هنگ دوری دانی که نه جای سنگ و هنگ است .انوری .
سنا و شنبه . [ س ِ وَ شِم ْ ب َ ](اِخ ) (ناحیت ...) مرکب از دو ناحیه سنا و شنبه است که میانه ٔ مشرق و شمال کالی واقع است و این ناحیه مشتمل ...
سست و مست . [ س ُ ت ُ م ُ ] (ص مرکب ، از اتباع ) نااستوار. نامحکم . نادرست .- امثال :همه جایم سست و مست است فقط ناندانیم درست است .
سعد و اسما. [ س َدُ اَ ] (اِخ ) اول نام عاشق و دوم نام معشوقه ای است که در عرب بوده اند. (غیاث ) (آنندراج ) : چشمه بانوی و درخت است اخستان...
سفت و سخت . [ س ِ ت ُ س َ ] (ترکیب عطفی ، ص مرکب ) محکم و استوار و پابرجا. بسیار مقاوم .- سفت و سخت ایستادن ؛ سخت مقاومت کردن و ابرام ورزی...
سر و سامان . [ س َ رُ ] (ترکیب عطفی ، اِ مرکب ) اسباب و لوازم : سر و سامان جنگ ایشان را دریافتم . (تاریخ بیهقی چ ادیب ص 603).چو بارنامه ٔ ...
شاخ و بال . [ خ ُ ] (اِ مرکب ، از اتباع ) شاخه های درخت : از خار و خاشاک و شاخ و بال بیشه که در آن حوالی بود دسته هاء فراوان بتعاون دستها ...
نظرهای کاربران
نظرات ابراز شده‌ی کاربران، بیانگر عقیده خود آن‌ها است و لزوماً مورد تأیید پارسی ویکی نیست.
برای نظر دادن ابتدا باید به سیستم وارد شوید. برای ورود به سیستم روی کلید زیر کلیک کنید.